کد مطلب:149209 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:230

تحریف از نظر موضوع
گذشته از اینكه تحریف لفظی داریم و تحریف معنوی، تحریف از نظر موضوع نیز فرق می كند. یك وقت هست تحریف در یك سخن عادی است؛ ما دو نفر با همدیگر حرف می زنیم، حرف عادی، یك كسی نقل می كند، تحریف می كند.

یك وقت هست تحریف در یك موضوع بزرگ اجتماعی است. مثلا تحریف كردن در شخصیتها. شخصیتهایی هستند كه قولشان حجت است، عملشان برای مردم حجت است، خلقشان برای مردم نمونه است. یك كسی تحریف می كند، سخنی به علی علیه السلام نسبت می دهد كه نگفته است یا مقصودش چیز دیگر بوده است. این دیگر خیلی خطرناك است. خلقی، خویی را به پیغمبر، به امام - كه مردم از آنها پیروی می كند - نسبت می دهد در صورتی كه خلق او جور دیگری بوده است. تحریف در یك حادثه ی تاریخی كه این حادثه از نظر اجتماع یك سند است، سند اجتماعی است، پشتوانه ی اخلاق است، پشتوانه تربیت است؛ این دیگر چقدر اهمیت دارد! وای به حال آنكه تحریفات، چه تحریف لفظی و چه تحریف معنوی، در موضوعاتی صورت بگیرد كه آن موضوعات موضوع عادی نیست. حالا یك وقت كسی در شعر حافظ یك تحریفی می كند، البته نباید بشود. نباید در یك كتاب ادبی با ارزش با كسی تحریف كند. در موش و گربه هم نباید تحریف كرد. یادم هست یكی از استادها مقاله ای درباره ی همین كتاب موش و گربه نوشته بود. اتفاقا خود این كتاب از نظر ادبی بسیار كتاب با ارزشی است. ثابت كرده بود كه به قدری مردم در همین موش و گربه دست برده اند، شعرهایش را كم و زیاد و كلمه ها را عوض كرده اند كه حد ندارد. بعد نوشته بود كه به نظر من قومی در دنیا به اندازه ی قوم ایرانی بی امانت نیست، كه اینهمه در آثار خودش دخل و تصرفها و تحریفهای بیجا بكند. البته اینها نباید بشود، اما اینها به حیات و سعادت اجتماع ضربه نمی زند، در مسیر اجتماع انحرافی ایجاد نمی كند. ولی آن چیزهایی كه به اخلاق و تربیت و دین مردم بستگی دارد، تحریف در اینها خطرناك است.

در مثنوی هم نباید تحریف بشود. ولی مگر نكردند؟ اینقدر شعر الحاقی در مثنوی هست كه خدا می داند! یك شعری در مثنوی های اصل بوده است، و چه شعر عالی ای، راجع به اثر محبت؛ گفته است:



از محبت تلخها شیرین شود

وز محبت مسها زرین شود



حرف حسابی است. محبت و عشق، چیزی است كه تلخها را شیرین می كند، محبت


حكم كیمیا را دارد، مس وجود انسان را تبدیل به زر می كند. بعد دیگران آمدند مرتب الحاق كردند، بدون اینكه اصلا تناسب داشته باشد، مثلا گفتند از محبت مار موری می شود، از محبت سقف دیوار می شود، از محبت خربزه هندوانه می شود. اینها دیگر ربطی به موضوع ندارد. ولی وای به آن جایی كه در اسناد و پشتوانه های زندگی بشر تحریف صورت بگیرد. مقدمات را مجبورم كوتاه كنم.

حادثه ی كربلا برای مردم خواهی نخواهی یك حادثه ی بزرگ اجتماعی است؛ یعنی این حادثه در تربیت ما، در خلق و خوی ما اثر دارد، حادثه ای است كه خود به خود، بدون اینكه هیج قدرتی ما مردم را مجبور كرده باشد، میلیونها نفر و قهرا میلیونها ساعت برای شنیدن و استماع قضایا مربوط به آن صرف می كنیم. میلیونها تومان پول برای این كار صرف می شود. این قضیه را ما باید همان طوری كه بوده است، بدون كم و زیاد تلقی كنیم و اگر كوچكترین دخل و تصرفی از طرف ما در این حادثه صورت بگیرد، حادثه را منحرف می كند. بجای اینكه ما از این حادثه استفاده كنیم قطعا ضرر خواهیم كرد.

حال بحث من این است كه در نقل و بازگو كردن حادثه ی عاشورا ما هزاران تحریف وارد كرده ایم، هم تحریفهای لفظی - یعنی شكلی و ظاهری - راجع به اصل قضایا، مقدمات قضایا، متن و حواشی مطلب، و هم [تحریفهای معنوی كه] در تفسیر این حادثه ما تحریف كرده ایم. با كمال تأسف این حادثه، هم دچار تحریفهای لفظی است و هم دچار تحریفهای معنوی، هر دو. و باز تحریفهایی كه می شود، گاهی لااقل هماهنگی با اصل مطلب دارد، ولی گاهی تحریف نه تنها كوچكترین هماهنگی ندارد بلكه قضیه را مسخ و بكلی واژگون می كند، به شكلی در می آورد كه به صورت ضد خودش در می آید. باز هم با كمال تأسف باید عرض كنم تحریفهایی كه به دست ما مردم در این حادثه صورت گرفته است، همه در جهت پایین آوردن و مسخ كردن قضیه بوده است، در جهت بی خاصیت كردن و بی اثر كردن قضیه بوده است و در این امر، هم گویندگان و علمای امت تقصیر داشته اند و هم مردم. همه ی اینها را ان شاء الله برای شما توضیح می دهم.

نمونه هایی از بعضی تحریفهایی كه در لفظ و ظاهر شده است، یعنی در شكل قضیه، در چیزهایی كه نسبت داده اند، ذكر می كنم. مطلب آن قدر زیاد است كه قابل بیان كردن نیست. اگر بخواهند روضه های دروغ را جمع كنند، روضه هایی كه می خوانند و


دروغ است، شاید چند جلد كتاب پانصد صفحه ای بشود، من فقط به طور نمونه عرض می كنم، و عرض خواهم كرد كه من اینها را از چه كتابی در همین مطلب استفاده كرده ام.